دانشور:۲۰ جلسه غیبت داشتم نه ۳۰ جلسه!/حضورم در وزارتخانه ها اثرگذاری بیشتری از حضور صرف در شورا دارد
به گزارش پایگاه خبری شورا آنلاین گستره آسیب های اجتماعی، دیگر از مرزهای شهرها گذشته است. آسیب ها، شهری و روستایی نمی شناسند و در سایه بی توجهیها و کمکاریهای مسئولان، به هرجایی که فکرش را کنید، رسوخ پیدا کرده اند. از «زنان فراری» گرفته تا «متولدین خارج از نکاح»، همه و همه روند صعودی آماری خود را ادامه می دهند. فقر هم که مادر همه این آسیبهاست و از هر دری که بیاید، ایمان از طرف دیگر آن می رود، بیش از هر زمان دیگری، سلامت جامعه را نشانه رفته است. «فاطمه دانشور» رییس کمیته اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران که به دلیل فعالیت بسیار در حوزه آسیب های اجتماعی در پایتخت، مورد انتقاد قرار گرفته که چرا وارد سایر موضوعات شهری نمی شود، در گفتوگو با «قانون»، از عمق آسیب های اجتماعی و آنچه که دستگاهها باید برای مهار آن انجام دهند و نمی دهند گفته که در ادامه می خوانید:
*نقدی که به عملکرد شما طی چهار سالی که عضو شورای شهر تهران بودید وارد شده ، این است که کمتر در مباحث اجرایی و کاری شورا حضور دارید و با غیبت در جلسات شورای شهر، کارها را در بیرون از شورا دنبال می کنید. اکنون این سوال مطرح است که کاری را که بیرون از شورا دنبال می کنید چیست؟
معتقدم که ما ، شورای شهر تهران هستیم و نه شورای شهرداری اما دوستان در شورای شهر، بیشتر مباحث را در قالب شهرداری دنبال میکنند. یعنی اقدام و عملشان نشان می دهد که فقط بایستی عملکرد شهرداری را نظارت کنند و اگر مصوبه ای یا برنامه ای را می خواهند بیاورند، باید در چارچوب کار شهرداری باشد. در صورتی که من اعتقاد دارم نماینده مردم در شورای شهر باید تعامل و ارتباطش با دیگر دستگاه های دولتی و غیردولتی، مجلس، قوه قضاییه و … بیشتر باشد. مخصوصا موضوعاتی مثل موضوعات اجتماعی که مباحثش کلانتر است و نمیشود آن را در چارچوب شهرداری دید. یک اعتقاد دیگری که من در شورای شهر دارم، این است که کارها باید تخصصی باشد. اگر من بحث مسئولیت کمیته اجتماعی شورای شهر را به عهده دارم، بیشترین نقطه نظر و فعالیت و نظارت هایی که باید داشته باشم، باید در حوزه اجتماعی باشد و اگر دوست دیگری بحث کمیته ایمنی و کسی دیگر کمیته شهرسازی را به عهده دارد، این درست نیست من در حیطه کاری آنها بروم. هر کدام باید در حیطه کاری خودمان اظهارنظر و صحبت کنیم و من معمولا در حوزه و حیطه کار اجتماعی اظهارنظر و صحبت کردم و کمتر در مباحثی که در حیطه کاری من نبوده ورود کردم.
*خب با این تعریف ، علت مطرح کردن های پیاپی غیبت های شما در شورا چیست؟
یک ناجوانمردی که دوستان رقیب در حق من داشتند این بود که در بحث تخریب، غیبت ها را مطرح کردند. من شاید ۲۰ جلسه در شورا حضور پیدا نکردم که بزرگ نمایی کردند و آن را ۳۰ جلسه عنوان کردند. این در حالی بود که بعضی موضوعات مرتبط با کمیته اجتماعی را باید می رفتم و در جلسات وزارتخانه ها شرکت می کردم. اتفاقا گزارشات حوزه اجتماعی را در آن وزارتخانه ها ارائه می کردم که ارائه این گزارشات منجر به تصمیمسازی درست در سطح وزارتخانه ها می شد و اثر این تصمیمات، کشوری و ملی بود. قطعا حضورم در وزارتخانه ها وگزارش هایی که از وضعیت تهران در آنجا ارائه می شود، به نظرم اثرگذاری بیشتری از حضور صرف در شورا و پرداختن به موضوعات غیر تخصصی دارد. من واقعا راضیم از این گزارشاتی که در وزارتخانه ها ارائه دادم چون منجر به اتفاقات مثمرثمری در حوزه کاهش آسیب های کودکان و زنان شد که این اثرگذاری از حیطه شهر تهران خارج و در سطح کشوری اتفاق افتاد؛ مانند مصوبه ای که وزارت بهداشت در موضوع کودکان معتاد داشت و کارها در این حوزه بهتر از قبل انجام می شود. همان طور که می دانید نوزدانی که دچار اعتیاد بودند، سم زدایی نشده و از بیمارستان ترخیص می شدند. پروسه سم زدایی نوزادان و تشخیص والدینی که خطر سوءرفتار با بچههایشان را دارند، باید با حساسیت دنبال می شد تا آنهابیمارستان شناسایی شده و نوزاد به والدین کودک آزاری که دچار اعتیاد هستند، داده نشود.
این اتفاق قبلا رخ نمی داد و اگر گزارشات بنده به نمایندگی از شورای شهر تهران در وزارت بهداشت نبود، باز هم انجام نمیشد اما از یک سال گذشته که مصوبه داده شده و بیمارستان ها این کار را انجام می دهند، تعداد زیادی بچه که عمدتا در روابط خارج از نکاح متولد شده اند، از چرخه اعتیاد در دوران شیرخوارگی خارج شده و بهبود یافتهاند. اکنون در بسیاری از موارد نیز این بچه ها سالم شده و فرزند خوانده میشوند. انعکاس این گزارش ها در سازمان بهزیستی و وزارت رفاه و تامین اجتماعی هم می تواند مثمرثمر در تصمیم گیری ها باشد. همان طور در مجلس یا جلساتی که من در معاونت اجتماعی قوه قضاییه در رابطه با پیشگیری از خشونت زنان و کودکان داشتم، بیشتر گزارشاتی ارائه شد که حاصل مشاهدات و نتایج تحقیقات میدانی در سطح شهر تهران بود. از اقدامات مثمرثمری که شاید باعث شد یک مقدار همه نسبت به بحث آسیب های اجتماعی حساس شوند، این بود که بعد از ورودم به شورای شهر تهران و احیای کمیته اجتماعی که قبلا وجود نداشت یا به این شکل فعال نبود، راجع به موضوعات اجتماعی خیلی آشکار و راحت در صحن شورای شهر صحبت شد و این صحبت ها در کنار کاری که در برنامه پنج ساله شهرداری برای مداخله بحران های اجتماعی شد، توانست آثار خوبی را بر جای بگذارد. یکی از آثار مشهود این موضوع، اقدامات شهرداری تهران و ورود قالیباف به عنوان شهردار تهران به موضوع محله هرندی بود که توانست یک حساسیت بزرگ ملی ایجاد کرده و همگان، یک معضل اجتماعی را باور کنند.
*از این دست اقدامات بازهم اتفاق افتاد؟
بله. در سال های اخیر و با اقداماتی که در شناساندن آسیب های اجتماعی صورت گرفت، مسئولین یک معضل اجتماعی بزرگ دیگر را که کودکان کار و فروش آنها و نیز زنان معتاد و فراری بود، باور کردند. این شاید یکی از بزرگترین دستاوردهایی بود که من توانستم در این مدت در شورای شهر تهران به جای بگذارم و کارهای دیگری که در حوزههای مختلف انجام دادم و منجر به این شد که چندین کمپ و مرکز در شهر تهران برای مداخله در وضعیت بحران های اجتماعی شان ساخته شود؛ مثل مرکز نگهداری مادران و کودکان و گرمخانه اختصاصی زنان که قبلا وجود نداشت و الان ساخته شده یا مراکز بهاران. هر چند در نحوه اداره این مجموعه ها اشکالاتی وجود دارد اما بالاخره دستگاهها به این قضیه ورود کردند و فضاهایی را برای این موضوع اختصاص دادند. یکی دیگر از اقدامات خوب سال های اخیر، راه اندازی اتاق های مادر و کودک در مترو بود تا حمایت های بیشتری در بخش نهاد خانواده صورت بگیرد. بنده چون نگاهم به مسائل مادران و کودکان جدی بود، فرصت دیگری را نداشتم تا مثلا به موضوعات شهرسازی بپردازم. همان طور که شعار اولم قبل از ورود به شورای شهر تهران این بود که «شهر برج و بارو نیست و قلبهای نازک تپنده است».
*فکر می کنید اکنون که در نزدیکی پایان دوره چهار ساله شورای شهر تهران قرار داریم، چه میزان از دغدغههای چهار ساله شما محقق شده است؟
در حوزه های مختلف و به خصوص آسیب ها، اینقدر مشکلات روی زمین مانده داریم که نتیجه انباشتگی مشکلات در طول این سی و چند سال و نپرداختن به آنها بوده است . قطعا آن اهدافی را که دنبال می کنیم تا رسیدن به نقطه مطلوب، فاصله زیادی دارد و هنوز یکی از مشکلات جدی، اعتیاد کودکان است که متاسفانه مراکزی را برای سم زدایی کودکان چهار تا هفت ساله و نوزادان نداریم و پیگیر ایجاد آن هستیم. از سویی، هنوز بحران هویت کودکان بی هویت را نتوانسته ایم حل بکنیم و یکی از دغدغههایی است که باید آن را دنبال کرد.
*همان کودکانی که عمدتا خارج از نکاح متولد می شوند؟
بله، بحث شناسنامه های آنها هنوز حل نشده است.
*هیچ آمار و بانک اطلاعاتی از اینها هست؟
به خاطر این که حساسیتی روی این موضوع نبوده، کسی هم آماری نگرفته است ولی براساس فعالیت میدانی که انجام شده، حدود ۳۳۷ مادر شناسایی شده اند که فرزندان آنها دچار این وضعیت – نداشتن شناسنامه – هستند. این نشان می دهد عدد جامعه کودکان بی هویت قابل توجه است؛ مثلا ما ۳۳۷ مادر را شناسایی کردیم که برخی از مادران، هشت تا بچه نیز دارند و برخی دیگر ۶ تا و پنج تا. اگر این عدد را در تعداد بچهها ضرب کنیم، عدد بزرگی می شود. مادرانی هم هستند که بچه بزرگشان، ۱۳ سال سن دارد اما شناسنامه ندارد و هنوز نتوانسته از خدمات اجتماعی استفاده کند. این بچه در آینده ای نزدیک یکی از صدها بزهکاری می شود که خود آسیب های جدید می آفریند. همان طور که می بینید موضوعات اجتماعی در هم تنیدگی با دیگر سازمان ها دارد. رفاه اجتماعی را باید وزارت تعاون، مباحث بهداشتی را وزارت بهداشت، بحث مربوط به شناسنامه باید از طریق وزارت کشور و … حل شود و قطعا تعامل همه دستگاهها موجب میشود که کاری برای کاهش آسیب های اجتماعی انجام شود.
*اشاره کردید به همراهی که باید میان دستگاههای مختلف برای کاهش آسیب های اجتماعی وجود داشته باشد. به هر حال آسیب، اجتماعی است و اصولگرا و اصلاح طلب و چپ و راست نمی شناسد و همه باید به آن وارد شوند. نسبت به چهار سال گذشته میزان همراهی دستگاه های دولتی و شهرداری در موضوع آسیب های اجتماعی چگونه بوده است؟
بهترین دستگاهی که در این مدت تعامل داشته، وزارت بهداشت بوده است که خیلی خوب گزارشات آسیب ها را دریافت و برای آن اقدام کرده است. شاید یکی از دلایلش این باشد که وزیر بهداشت، معاونت اجتماعی را در وزارتخانه ایجاد کرد و آن معاونت اجتماعی بسیار با دغدغه این موضوعات را پیگیری کرد. اولین جایی که بیشترین همکاری را داشته همین وزارت بهداشت و درمان بوده است و سازمان بهزیستی هم همکاری نسبتا خوبی داشته است. منتهی بحث سازمان بهزیستی این است که ظرفیت هایش توسعه پیدا نکرده و در مقابل ، رشد آسیبها خیلی بیشتر از توسعه ظرفیت های بهزیستی بوده است و با ظرفیت های محدودی که دارد، از پس آسیبها برنمیآید و سریع باید تقویت شود. برای تقویت این نیز تعامل از طریق دولت لازم است برقرار شود. این اتفاق نیفتاده و دنبال این هستیم که محقق شود. از سویی، اتفاقات خوبی در سطح معاونت اجتماعی قوه قضاییه رخ داده که آنجا هم جلسات موثری برای احکام قضایی در حوزه آسیبها صادر شده است. اما در حوزه تعامل مجلس با موضوع آسیب های اجتماعی یک مقدار ضعف وجود دارد. مجلس دوره قبل خیلی ضعیف بود و مجلس فعلی هم نزدیک یک سال و خرده ای از کارش می گذرد و انتظارمان خیلی بیشتر از این است. با توجه به اینکه ما تعداد زیادی از زنان را به مجلس فرستادیم، انتظار فعالیت بهتری از آنها در حوزه آسیب و خانواده داریم اما الان لایحه حمایت از کودکان در مجلس معطل است و این در شرایطی است که ما قربانیان زیادی از ضعف قوانین و نبود لایحه ها در بحث حضانت داریم و لازم است مجلس یک مقداری در این ارتباط دغدغه بیشتری داشته باشد و ورود جدی کند.
*وضعیت تعامل و همکاری شهرداری تهران در ورود به موضوع آسیب ها چگونه بوده است؟
شهرداری تهران در میان شاگرد تنبل ها و دستگاههای کم کار در حوزه آسیب های اجتماعی، شاگرد اول است و کارهای خوبی در این زمینه انجام داده است؛ اما در بحث مدیریت تخصصی ضعف دارد و نتوانسته از مدیران تخصصی در حوزه آسیب ها استفاده کند. من در حوزه کاری خودم صحبت می کنم و مدیرانی که به کار گمارده شده اند، مدیرانی بودند که با سعی و خطا کار را یاد گرفته اند. از متخصصین در این حوزه استفاده نشده که این موضوع،هم باعث هدررفت منابع میشودو هم باعث میشود مشکل به خوبی حل نشود. البته این نقد هم به شهرداری وارد است که ورود به کارزارهای انتخاباتی، باعث می شود که بخشی از انرژی شهر در این موضوع صرف شود و در این میان، آسیبهای اجتماعی همچنان ادامه دارد. در بعضی از کارها در حوزه آسیب های اجتماعی شهرداری ورود خوبی داشت اما یک دفعه رها کرد و نباید این رها شدگی اتفاق بیفتد. با یک عزم خوبی آمدند و وارد هرندی شدند و اتفاقات مناسبی در آنجا رخ داد. یکی از کارهای خوبی که کردند، بحث مدرسه صبح رویش نو – برای کودکان کار – است و این مدرسه تجربه و یکی از کارهای موفقی بوده که من در حوزه آسیب اجتماعی به شهرداری نمره خوبی برای این کار می دهم ولی در بحث بهاران یا مراکز نگهداری و نیزمراکزی که به حمایت معتادان بعد از ترک میپردازند، نتوانستند خوب عمل کنند. علتش هم این است که قبل از آن مطالعه نشد و کار را به افرادی دادند که کاردان نبودند.
*مشکل در بهاران بیشتر از طرف مدیریت شهری بود یا عدم هماهنگی ستاد مبارزه مواد مخدر؟ آیادر نهایت مشخص شد مشکل بهاران کجا بود؟
فکر میکنم یکی از بزرگترین اشکالات شهرداری این است که همیشه ضعف مطالعاتی داشته، علی الخصوص در مباحث اجتماعی تحقیق و پژوهش را انجام نمیدهد. گاهی کار را براساس پژوهشی که داشته انجام نمیدهد و کاررابه کسانی می دهد که سلیقه ای و براساس آن چیزی که به ذهنشان می رسد، جلو می برند. مثلا یکی از این کارهای غلط، اجباری گرفتن افراد معتاد و اجباری ترک دادنشان است.وقتی این پروسه اجباری است، فرد دوباره برمی گردد به بحث اعتیاد و استفاده نکردن از خدمات مددکاری اجتماعی. در بحث کودکان کار هم کاری که شهرداری کرد، راه اندازی مرکز پرتو بود که این مراکز را به تشکل ها داد و تعامل خوبی با آنها برقرار شد و تشکل های قوی در حوزه کودکان کار مورد حمایت شهرداری قرار گرفتند.
*در صحبت هایتان به موضوع زنان فراری اشاره کردید. این موضوع می تواند سایر مباحث در حوزه آسیب های اجتماعی را پررنگ کند که البته کمتر در مورد آن صحبت شده است. از بحث بیماری ها گرفته تا کودکانی که به دنیا می آیند و … وضعیت جامعه در مورد زنان فراری به چه صورتی است؟ بعد از پدیده دختران فراری که شاید دو دهه قبل آن را داشتیم، الان به موضوع زنان فراری رسیدهایم. مطالبه شما در این زمینه چطور بوده است؟
اشکال عدم حمایت از این زنان به خاطر این است که ما در اسناد بالادستی، این افراد را به عنوان یک جامعه هدفی که نیاز به حمایت دارند، ندیدهایم و بیشتر حمایت هایمان در مورد زنانی بود که سرپرست خانوار هستند. در تعریف زنان سرپرست خانوار هم آن خانمی را تعریف کردیم که همسرش فوت کرده یا طلاق گرفته است. این زن در سلامت کامل رفتاری و اخلاقی، فقط در فقر است و بچه هایش را بزرگ میکند. در صورتی که قسمت تلخ این قضیه یا قسمتی که خیلی توام با یک پاکی فقر نبوده و با یک ناپاکی فقر همراه است را ندیده ایم؛ آن هم مثلا دختران کوچکی که در خانواده ها از سمت محارمشان مورد آزار هستند. ما به دلیل پرونده های مددکاری که داریم، در مصاحبه با این کیس ها و دختران بدسرپرست متوجه میشویم که خیلی پنهان آزارهایی را تحمل میکنند؛ بعضی ها این شرایط را تحمل و بعضی ها نیز فرار می کنند. یعنی دختری در خانواده مورد تجاوز از سمت برادرش یا سوء استفاده جنسی از سمت پدر و برادر و دایی و عمویش است و ما در این پرونده ها می بینیم که سالهاست این شرایط را در خانه تحمل می کنند. این موضوع، بیماری های روحی و روانی عمیقی را در دختران ایجاد می کند و ما برای این افراد هیچ پیشبینی نکردیم که اگر فرار کرد کجا برود؟ اخیرا به خاطر گزارشاتی که دادیم، بهزیستی کانون های امنی را پیش بینی کرده ولی بعید است که خوب راهاندازی شده باشد و یا اطلاع رسانی شده باشد که این اقشار بدانند چنین مراکز حمایتی برای اینها هست. در بسیاری از مواقع، خود این مددجویان یا کسانی که قربانی هستند از وجود مراکز بی اطلاع هستند و این وظیفه مددکاری اجتماعی است که بخواهد قربانی را با این مراکز آشنا کند و خودش خدمات بدهد. گروهی از این زنان، وقتی همسرانشان آنها را اجاره می دادند، برای تامین مصرف مواد مخدرشان، دست به فرار می زدند و وقتی فرار می کردند، در واقع خیابان خواب هایی از جنس زن را گسترش می دادند. در خیابان هم اتفاقات بدتری می افتاد . اکنون آمارهای معنیداری از وجود ۱۵۰۰تا ۲۰۰۰ نفر زن فراری در تهران وجود دارد که اگر جلویش را نگیریم، می تواند رشد پیدا کند.
*این آمار مربوط به چه بازه زمانی است؟
این برای دو سال اخیر است. البته به جز تهران، تحقیق درباره شهرهای دیگر هم شروع شده و ۱۶ نمایندگی موسسه مهرآفرین من در شهرهای دیگر به این موضوع ورود کردهاند. متاسفانه وضعیت شهرستان ها به مراتب بدتر است. وضعیت تهران در آمار زنان فراری و خدمات حمایتی به آنها با مراکزی که ایجاد شده بهتر است ولی شما بروید اراک یا شهرهای دیگر تا ببینید وضعیت چقدر بد است. عمق این مشکل آنجاست که در شهرستان ها، هنوز استانداری ها و مقامات شهری در مرحله انکار وجود آسیب های متعدد اجتماعی شان هستند و نمی خواهند آن را بپذیرند. هر چه در شهرهای کوچک وارد می شویم، این مشکل از سمت مسئولین بیشتر است.
*فکر می کنید علت اصلی این قضیه چیست؟ در اردیبهشت ماه امسال مقام معظم رهبری به طور جدی و شخصا وارد موضوع آسیب های اجتماعی شدند و فرامین مهمی در این زمینه دادند که دستگاهها وارد موضوع آسیب های اجتماعی شوند و ایشان به عنوان دغدغه جدی خودشان این موضوع را مطرح کردند. فکر می کنید دستگاه های اجرایی چقدر دغدغه هایی که مقام معظم رهبری در بحث آسیب ها داشتند، پیگیری کرده و به بحث ورود پیدا کردند؟
اکنون توجه و ورود دستگاهها به موضوعات آسیب ها در تهران، خیلی بهتر از قبل شده است. ولی در شهرستانها هنوز این نگاه هست که می گویند این مشکلات برای تهران است و خودشان در شهرها به مرحله پذیرش این معضل نرسیده اند. این در شرایطی است که هر چه شهر کوچکتر باشد، این آسیب ها بزرگترهستند. متاسفانه ،آسیبهای اجتماعی به دامنه روستاها نیز کشیده شده است. اکنون با معضلات روستاهایی که تحت حمایت موسسات خیریه هستند، رو به رو هستیم.در روستاها، بحث اجاره زن توسط شوهر وجود دارد و پس از آن، مددکاران ورود پیدا کرده تا بتوانند خانم و آقا را برای ترک به کمپ ها بفرستند و بچههایشان را به بهزیستی معرفی کنند. آن هم در شرایطی که روستا، جایی است که هنوز باورهای سنتی در آن وجود دارد و پدیده آسیب اجتماعی در آنجا، علامت و زنگ خطری است که مسئولین باید به جاهای کوچک توجه کنند و این مساله را به عنوان آسیب اجتماعی طبیعی بپذیرند. بهتر است استانداران و مسئولان محلی و شهرستانها به این موضوعات نگاه جدی تری داشته باشند.